سهم من از نفس های پاییز ...یک کوله پشتی بدون دفتر ،
یک مشت خالی از شبنم ...و یک آسمان بی هم نفس
است .
و حکایت پاییز برایم پر از راز است .
راز سلام های سرد کلاغ نشسته بر لب حوضچه ی
عادت
راز برگهای مرده ی خوابیده بر شاخه ی پر درد
درخت صبور
راز سنگفرش آرمیده بر زیر برگهای تجربه
و راز توئی که هیچ بهاری بیدارت نکرد که در پاییز
بخواباندت .
و با این همه سردی پاییز ، عاشقانه می خواهمش و چشم انتظارش هستم
درست
از زمان تولد نخستین شکوفه بهاری
مردانی را میشناسم که هنگام عصبانیت داد نمیزنند ناسزا نمیگویند
تقاص دل کشی های یه آدم تو همین دنیاس بذار ما رو بسوزونن جهنم تو همین دنیاس
عشق تو شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد
پاییز که مي شود انگار دردهایم هزار رنگ می شوند
ببار باران کمی آرام....که پاییز هم صدایم شد
من كه غريبانه در خيابان قدم ميزدم
83346 بازدید
3 بازدید امروز
7 بازدید دیروز
65 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian