همخانگی و ازدواج
همخانگی و ازدواج
گفت گو با لیندا ویت
در
سال 2000 حدود 4 میلیون زوج بدون آن که با هم ازدواج کنند، با هم زندگی
میکردند، یعنی هشت برابر سال 1970 (طبق آمار مرکز سرشماری ایالات متحده).
لیندا ویت (Linda Waite)
استاد جامعهشناسی دانشگاه شیکاگو است که مطالعات متعددی دربارهی
همخانگی و ازدواج انجام داده است. در اینجا او از اوهام مدرن این شیوهی
زندگی سخن میگوید.
سؤال: اصلیترین اِشکال همخانگی چیست؟
ویت: احتمال طلاق در بین افرادی
که همخانه هستند بیشتر است. در تمام جوامعی که این امر مورد مطالعه قرار
گرفته، این واقعیت ثابت شده است؛ سوئد، کانادا، ایالات متحده. افرادی که
به این شیوهی زندگی میپردازند، عنوان میدارند که این کار را میکنند تا
راجع به شخصی که قرار است با او ازدواج کنند بیشتر آگاهی حاصل کنند. نتیجه
به آن ترتیبی نیست که آنها گمان میکنند. اگر چنین بود، آمار طلاق در بین
زوجهایی که پیش از ازدواج همخانه بودهاند و دربارهی هم بسیار
میدانستند، پایینتر میبود. در واقع اثر همخانگی عکس این است.
سؤال: چرا طلاق در بین زوجهای همخانه عمومیت بیشتری دارد؟
ویت: این تقریباً واضح است که
همخانگی طرز تفکر افراد را نسبت به ازدواج و طلاق تغییر میدهد. همخانگی
باعث میشود که فرد نگرش قابل قبولتری نسبت به طلاق داشته باشد و کمتر
نسبت به ازدواج به عنوان یک نهاد و بنیان مثبت بیندیشد. افرادی که طلاق را
یک گزینه میدانند، کمتر بر ازدواجشان سرمایهگذاری میکنند. از آنجا که
گمان میکنند ازدواج چیزی است که هر وقت بتوانند میتوانند از آن خلاصی
بیابند، همواره درهای خروجشان را باز نگه میدارند. به گمان من بسیاری از
مردمی که به زندگی همخانگی تن میدهند ازدواج را نمیخواهند. آنچه که
اینها میخواهند بهای کمتری دارد و شاید سودی برابر با آن بها داشته باشد.
شواهد اندکی بر این مطلب وجود دارد که همخانگی برای زنان و کودکان واقعاً
بد است. این عدم قطعیت در آیندهی رابطه برای سلامت احساسی کودکان بهای
سنگین دارد. افسردگی و الی آخر.
سؤال: دربارهی نرخ خشونتهای داخلی (خانگی) چطور؟
17 درصد زوجهای همخانه که هیچ
برنامهای برای ازدواج ندارند بیان کردهاند که اختلافات و جروبحثهاشان
در سال گذشته منجر به درگیری فیزیکی شده است. این نرخ دربارهی زوجهای
همخانهای که برنامهی ازدواج دارند 14 درصد و برای زوجهای متأهل 6 درصد
بوده است.
سؤال: دربارهی وفاداری چطور؟
در سال اخیر، زنان و مردان
همخانه، هر دو اعلام داشتهاند که اساساً احتمال داشتن شریک ثانوی جنسی
در میان این زوجها بیشتر است، هرچند تقریباً تمام زوجهای متأهل و
زوجهای همخانه انتظار دارند که روابط جنسیشان بدون شریک ثانویه باشد.
باید دربارهی علل و اثرات بسیار دقیق بود. تحقیقی که در مرکز جوانان
برایام و بر روی زنان انجام شد نشان داد که هنگامی که یک زن ازدواج
میکند، شانس داشتن شریک ثانویه جنسی برای آنها کاهش پیدا میکند.
بنابراین حرف این تحقیق این است که ازدواج باعث تغییر وفاداری زوجها
میشود.
سؤال: طبق مطالعات انجام شده، دقیقاً بگویید که مزایای ازدواج چه هستند؟
ویت: زندگی طولانیتر، سلامت
جسمی بهتر، سلامت احساسی بهتر، زندگی جسمی ارضاکنندهتر و گزینههای بهتر
برای کودکان، دورنمای شغلی بهبود یافته برای مردان. ازدواج مزایای متعددی
برای مردان و زنان دربردارد.
سؤال: چگونه؟
زنان مدیریت احساسی زندگی
خانواده را بر عهده میگیرند، همچنین مسوول مراقبت سلامت و سلامت رفتاری
خانواده هستند. بنابراین مردان متأهل کسی را دارند که مراقب کارها و
سلامتیشان است. همچنین کسی هست که مراقب سلامت احساس مردان در خانواده
است.
سؤال: چگونه سلامت مردان متأهل بهتر است؟
مردان متأهل کمتر به الکل روی
میآورند. کمتر پیش میآید که در حال رانندگی مست باشند. مصرف مواد مخدر
در مردان متأهل کمتر است. سلامت احساسی آنان ظاهراً شرایط بهتری دارد.
سؤال: پس داشتن همسری که مرتباً به جان شوهرش غر میزند چیز خوبی است؟
به نظر من بله، دلیل این که
شرایط سلامتی مردان پس از ازدواج بهتر میشود این است که آنها به گونهای
رفتار و کارهایشان را مرتبتر میکنند، مصرف الکل و سیگارشان را کاهش
میدهند. نظم زندگیشان بیشتر و زندگیشان سالمتر میشود. یکی از دلایلی
که آنها به این اعمال دست میزنند این است که همسرانشان آنها را در حالی
که نیمه شب از بار و به همراه رفقایشان به خانه بازمیگردند تحمل نخواهند
کرد. چرا که اکنون آنها خانهای دارند، خانوادهای دارند و کسی را که
برایشان مهم است. به این دلیل است که تن به کارهایی میدهند که در غیر این
صورت انجام نمیدادند. مردان متأهل به جای خوردن چیزبرگر و یک بستهی شش
تایی آبجو، بر سر میز شام کنار همسرانشان مینشینند.
سؤال: برایمان از مزایای مالی ازدواج بگویید.
این هم تا اندازهی زیاد جالب
توجه است. هر دو فردی که با هم زندگی و کار میکنند سطح زندگی بهتری
خواهند داشت. این مزیت هم برای زوجهای متأهل و هم برای همخانهها قابل
دستیابی است. اما ازدواج باعث بهبود آیندهی شغلی مردان میشود. آنها حقوق
بیشتری میگیرند و ازدواج چیزی دارد که باعث میشود مردم اندکی از
درآمدشان را پسانداز و سرمایهگذاری کنند. این تفاوتها باعث میشود که
زندگی افراد متأهل با افراد مجرد در سنین بازنشستگی متفاوت باشد، به ویژه
از نظر مالی و دارایی این تفاوتها بسیار چشمگیر است.
سؤال: جس برنارد جامعهشناس در سال 1972تحقیقی انجام داد که در نهایت
نتیجه گرفت که ازدواج برای شوهران خوب است اما برای زنان بد است. این نظر
درست است؟
خیر.
مطالعات کنونی نتایج این خانم محقق را اثبات نمیکنند. او تحقیقی بدیع
انجام نداده بود. اکثراً نتایج در تحقیق او متعلق به میانهی دههی 1960
بودند. او نتیجهی تحقیقات افراد دیگر را دوباره تفسیر کرده بود. تمرکز او
تنها بر سلامت روانی بود. به این نکته توجه نکرده بود که سلامت روانی با
تغییر وضعیت تأهل تغییر میکند.
طبق
یافتههای او علائم مشکلات روانی در زنان متأهل بسیار بیشتر از زنان مجرد
است، که اکنون هیچ یک از تحقیقات امروزی این نظر را تأیید نمیکنند. او
اکثراً مردان متأهل را با زنان متأهل مقایسه کرده بود و همواره زنان بیشتر
از مردان از علائم مشکلات روانی و افسردگی خبر میدهند. سؤال: آیا ازدواج، به عنوان یک نهاد و بنیان، در حال تضعیف شدن است؟ USA Today
هر ساله یک نظرسنجی انجام میدهد و در آن از جوانان میپرسد که اهدافشان
در زندگی چیست؟ هدف شمارهی یک اکثر جوانان داشتن ازدواجی موفق و خرسند
است. شاید جوانان بیشتر نگران این باشند که آیا میتوانند به این هدف
برسند یا نه، اما همچنان این هدف را دارند
سه شنبه 6 بهمن 1388 - 7:13:40 PM